
این مقاله به بررسی نظریۀ «ولایت مطلقه فقیه» و پیوند آن با خشونت فقهی در تشیع سیاسی میپردازد و در چارچوبی تاریخی و انتقادی، این پرسش اساسی را جستجو می کند: چگونه نظریهای که ریشه در سنت فقهی شیعه دارد، در قالب نظام سیاسی جمهوری اسلامی به سازوکار تولید خشونت و حذف مخالفان تبدیل گردید؟
یافتههای پژوهش نشان میدهد که «ولایت مطلقه فقیه» نه آموزهای اصیل و فرا زمانی در دین، بلکه برآمده از تحولات سیاسی، تاریخی معاصر ایران است. این نظریه با اعطای اختیارات نامحدود به فقیه حاکم، زمینه ساز نهادینه شدن خشونت فقهی گردیده است، خشونتی که با استناد به احکام کیفری فقه، همچون حدود، قصاص، ارتداد، کافر، ملحد، محارب و مفسد فیالأرض مشروعیت یافته و در عمل به سرکوب گستردۀ مخالفان سیاسی و کشتارهای هدفمند عقیدتی انجامیده است.