پیش از جنگ دوازده روزه اسرائیل با ایران گفتیم «چالشی بزرگ در راه است» و دیدیم این چالش چه بلایی بر سران رژیم و کلاً بر سر میهن و ثروتها و مایملک ایران آورد. هم اکنون نیز رفتار رژیم تغییر نکرده و تحریکاتی که می کند، دوباره ایران آبستن و بار دار عجیب الخلقه ای است! آبستن باری که این دفعه البته با گذشته تفاوتِ عمده ای خواهد داشت، در چشم انداز این زایمان علاوه سر به نیست شدن سران حکومتی، اما خسارات جبران ناپذیر و غیر قابل پیش بینی را در پی خواهد داشت.
همانگونه که همه می دانیم، مشکل مردم ایران فقط یک چیز است، مشکل مردم ایران حاکمیت لعینِ ولایت مطلقه فقیه است و تا زمانی که این رژیم با این مسلک سرکار باشد هیچ چیز تغییر نخواهد کرد. رژیم ایران تشنج زیست، همانگونه که ماهی آبزی است و هر گاه به خشکی بیفتد می میرد، رژیم تشنج زی ولایت فقیه، روزی که دست از دخالت در امور کشورهای دیگر بر دارد فرو خواهر ریخت ، روزی که دیگر چشم انداز جنگ در کشور نباشد خواهد مرد، روزی که تسلیم مردم خودش بشود دگرگون خواهد شد. در غیر این صورت دائماً تشنج می آفریند.
البته قطب بندی های زیادی در درون دستگاه حاکمیت ایجاد شده که این بار صرفا جنبه رقابت و تحرکات روانی ندارد، بلکه جنبه حذف فیزیکی دارد. یعنی عوامل قدرت دیگر به نقطه ای رسیده اند که برای نجات خود در داخل باید دست به یک جراحی بزرگ بزنند و این تحولات دیگر در قالب انتخابات و تئوری های آخوند ساخته نمی گنجد. حتی طیف های درون حکومتی اصلاح طلب دوباره به انتقاد مواضع رژیم پرداخته بیانیه اخطار آمیز بیرن می دهند، بخش زیادی از اصلاح طلبان سرعت گرفته اند و تحت عنوان جبهه اصلاحات ایران خواهان اصلاحات ساختاری، آزادی زندانیان سیاسی و … شده اند.
یکی از افتخارات رئیس جمهور اعتدالی رژیم، کسی که از روز های نخست حاکمیت جبار ولایت فقیه در دایره بالای قدرت قرار داشت در خاطراتش صراحتا می نویسد: «… بنا براین مسئله نه شرع است و نه جامعه و نه زنان بلکه موضوع این است که از فردای انقلاب سرکوب زنان توانست راه را برای سرکوب های دیگر و استقرار حاکمیت ولایت فقیه فراهم کند» و با این سودا مجدداً مهمترین مسئله ای که حتی برای آن قانون ابداع کرده اند و کشتار کرده اند و از تکنیک ها و تاکتیک های بروز شده برای این تعدی و تجاوز استفاده میکنند و نامش را شرع گذاشته ولی هدف اصلی مشغول کردن زنان و جامعه به خودشان میباشد . وقتی یک زن در خیابان بجای توجه به ظلم و ستمگری و ناکارآمدی ها مشغول به خودش و پوشش باشد برای مدتی حاکمیت جنایتکار توانسته پتانسیل تغییر و تحول را بخود مشغول کند
مرکزیت اصلی حکومت که شامل ولی فقیه ، سپاه پاسداران و مافیاهای مالی هستند ، با بحران بزرگی مواجه هستند و اختلافات به مرحله تصفیه ها خواهد رسید. به عقیده برخی کارشناسان خبره و با تجربه در دستگاه حاکمه بیش از آنچه نگران جنگ باشد در واقع درگیر جنگ قدرت داخلی هستند. یک کارشناس امور سیاسی ایران در این مورد می گوید: بطور کلی تمام تهدیدهای گوناگون نظام برای مصرف داخلی است، این که چه اتفاقی خواهد افتاد و یا ایران حمله را اغاز می کند و یا اسرائیل برای صدر نشینان قدرت اهمیت ندارد. «در ایران شکافی که پس از جنگ پیش آمد (شکاف سیاسی) بسیار عمیق است، اگر هم مطلب را چندان مطرح نمی کنند اما این شکاف اثراتی دارد، نخست ترس از آن است که مردم نظام را بی لیاقت و دروغگو شناسایی کنند، دوم فاصله مخالفان نظام با بدنه بیت رهبری و انشعابات قدرت باز هم بیشتر شود، سوم نیروهای سه گانه سکوتشان کنایه و اعتراض به بی خبری سپاه در همه موارد می باشد از اطلاعات سپاه تا طرح و برنامه های دفاعی گرفته تا تجارت و چپاول لذا بیشتر فریادها در واقع بر سر اسرائیل نیست بلکه به موزائیک های قدرت است، امروز دیگر مورد پنهانی نیست که مثلا قالیباف مامور بیگانه است. جنگ داخلی به مرور قویتر و بیشتر خواهد شد، وقتی می بینیم ماموران دولتی هزاران نفر را به عنوان جاسوس و مامور موساد دستگیر می کنند مشخصا در این طرح موساد مطرح نیست تصفیه حسابهای گروهی است و منافع صنفی.»
پیش بینی ی کارشناسان این است که چند نفر در معرض یک تصفیه سخت قرار دارند. این تصفیه می تواند شامل این مراحل باشد
طبیعتا مورد اول سخت ترین مجازات است و تصور بر این است که این افراد در معرض مورد اول یا نهایتا مورد دوم قرار دارند:
محمد باقر قالیباف، حسن روحانی، علی شمخانی، جواد ظریف
طبیعتا مورد اول سخت ترین مجازات است و تصور بر این است که این افراد را در معرض مورد اول یا نهایتا مورد دوم قرار دارند:
در روزهای گذشته اصطلاح «نفوذی اعظم» در رده بالای حکومت بسیار باب شده است. رژیم برای یک خانه تکانی و تحت تاثیر قراردادن افکار مردم ممکن است که این افراد را قربانی کند. کارشناس مسایل ایران در این رابطه چنین می گوید: «در شرایط فعلی نظام سخت در تلاش است که یکی از قدرتمندان نظام را به عنوان جاسوس بگیرد، کسی که خواهند گرفت حدس زده می شود یکی از ده مهره اصلی نظام باشد، تصفیه حساب است تا انکه جاسوس شناسایی شود، بعید به نظر میرسد که به سراغ کسی بروند که عمامه بر سر دارد، شاید قالیباف یکی از احتمالات باشد. روحانی را ممکن است خانه نشین کنند.»
ناگفته نماند که مافیاهای درون قدرت نیز دچار بحران می باشند و هر اتفاقی بیفتد این مافیاها مجبور هستند یا با هویت جعلی فرار کنند و سرمایه های خود را به خارج ببرند یا در چنگ مردم گرفتار می شوند. افرادی مانند شمخانی – مرتضی رضایی و رفیقدوست که هم خود و هم تشکیلاتی که دارند در خطر است. ضمن اینکه در داخل در معرض خطر هستن، با اجرای «مکانیسم ماشه» محدوده کارهای اقتصادی آنها به مخاطره می افتد