آینده جمهوری اسلامی در آستانه بحرانهای همزمان

جمهوری اسلامی ایران امروز در یکی از بحرانی‌ترین و تعیین‌کننده‌ترین مقاطع تاریخ خود قرار دارد،  مقطعی که در آن، سه روند واگرا،  اما هم‌افزا، کشور را به سوی تحولی بنیادی یا فروپاشی ساختاری سوق می‌دهند، این روند را میتوان بدینگونه تصویر نمود : تشدید فشارهای بین‌المللی و بازگشت احتمالی تحریم‌های شورای امنیت سازمان ملل، با توجه به اینکه زمان مکانیزم ماشه در حال نزدیک شدن است، افزایش احتمال درگیری‌های نظامی مستقیم یا نیابتی امریکا در منطقه، با توجه به اینکه  انرژی هسته ای ایران، یکی از  نکات مورد توجه امریکاست و ایران حاضر به از دست دادن آن نیست چرا که برای تداوم و حفظ نظامش به آن متوسل شده است. بحران عمیق مشروعیت و انسجام درونی، خصوصا با در نظر گرفتن اعتراضات، گرانی ها، ناکارآمدی حکومت و سرکوب و افزایش اعدام ها که همچنان رو به افزایش است. در این مقاله، بصورت کوتاه با نگاهی راهبردی، تحلیلی و مبتنی بر داده‌ها و شواهد عینی، به بررسی سه محور اصلی در تعیین تکلیف آینده جمهوری اسلامی پرداخته می‌شود:

 مکانیسم ماشه و بازگشت تحریم‌های بین‌المللی : مکانیسم ماشه (Snapback Mechanism)  اصطلاحی حقوقی و دیپلماتیک که در متن توافق برجام و قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت سازمان ملل آمده است که در صورت «عدم پایبندی اساسی»  ایران به تعهدات هسته‌ای‌اش، امکان بازگرداندن فوری و خودکار تحریم‌های بین‌المللی را فراهم می‌سازد. دولت ترامپ در سال ۲۰۲۰ با وجود خروج رسمی از برجام، به‌طور یک‌جانبه مدعی فعال‌سازی این مکانیسم شد، اما این اقدام از سوی جامعه جهانی نامشروع تلقی گردید.

با این حال، تحولات جدیدی چون غنی‌سازی ۶۰  درصدی اورانیوم توسط ایران، همکاری‌های نظامی او با روسیه در جنگ اوکراین، و بن‌بست مذاکرات احیای برجام، سبب شده است که کشورهای اروپایی نیز احتمالاً در مسیر فعال‌سازی این مکانیسم گام بردارند. در صورت تحقق این سناریو، بازگشت تحریم‌های شورای امنیت نه‌تنها اقتصاد ایران را به وضعیت پیش از برجام بازمی‌گرداند، بلکه با تشدید بحران معیشت، ممکن است زمینه‌ساز خیزش‌های مردمی و اعتراضات گسترده‌ای شود.

در چنین شرایطی، استمرار سیاست‌های فعلی، توأم با افزایش سرکوب، زندان و اعدام‌های سیاسی، می‌تواند فضایی مشابه اعدامهای سال ۱۳۶۷ را بازتولید کرده و کشور را به سوی بی‌ثباتی و ناآرامی‌های غیرقابل کنترل سوق دهد. تنها یک اصلاح ساختاری عمیق یا تغییر در مناسبات بین‌المللی ممکن است از این روند جلوگیری کند.

 احتمال درگیری مجدد نظامی مستقیم امریکا یا نیابتیش اسرائیل : افزایش تنش‌های امنیتی و نظامی در خاورمیانه، به‌ویژه در محورهای غزه، سوریه، لبنان، عراق و دریای سرخ، جمهوری اسلامی را در معرض تقابل مستقیم با قدرت‌های منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای قرار داده است. گسترش فعالیت‌های نظامی ایران، بویژه حمایت از گروه‌های نیابتی، استفاده از پهپادها و موشک‌ها، و ائتلاف‌های جدید منطقه‌ای، موجب افزایش چشمگیر خطر درگیری مستقیم با اسرائیل یا ایالات متحده شده است.

ورود کشورهای عربی حوزه خلیج فارس به این تقابل، افزایش حضور نظامی آمریکا در منطقه، و پیوندهای امنیتی نوظهور در قالب پیمان‌های دفاعی مشترک، ایران را به مرکزثقلِ یک بحران ژئوپلیتیکی تبدیل کرده است. هرگونه درگیری تمام‌عیار می‌تواند پیامدهایی فاجعه‌بار نه ‌فقط برای امنیت منطقه، بلکه برای ساختار سیاسی و اقتصادی داخل ایران داشته باشد، آن هم در شرایطی که جامعه ایرانی به شدت آسیب‌ پذیر، و غرب نسبت به آنها  بی ‌اعتماد شده  است.

 بحرانهای درونی : فرسایش مشروعیت، ناکارآمدی اقتصادی، و فروپاشی اجتماعی : جمهوری اسلامی در یکی از عمیق‌ترین بحران‌های مشروعیت خود از زمان تأسیس قرار دارد.

 سه شاخص کلیدی وضعیت امروز ایران را تعیین تکلیف می‌کنند.

      نارضایتی اجتماعی فزاینده: اعتراضات گسترده مردمی، اعتصابات، و جنبش‌های اجتماعی از جمله کمبود های اساسی و حیاتی  اولیه مردم  مانند آب، نان، برق و … مشروعیت سیاسی و ایدئولوژیک نظام را به چالش کشیده‌اند.

    فروپاشی اقتصادی: نرخ بالای تورم، بیکاری، کاهش توان خرید و فساد نهادینه‌شده، طبقات متوسط و پایین  جامعه را  مستعصل و به سطحی از نارضایتی بی‌سابقه رسانده‌اند.

     مهاجرت نخبگان و فرار مغزها: روند رو به رشد خروج نیروهای متخصص، دانشگاهیان، پزشکان، مهندسان و فعالان مدنی، ظرفیت تولید دانش و بازسازی اقتصادی را به ‌شدت تضعیف کرده است.

در چنین فضایی، ابزارهای سنتی بقای نظام،  اعم از سرکوب امنیتی، تبلیغات ایدئولوژیک یا مدیریت اقتصادی موقت، دیگر پاسخ‌گو نیستند. نظام در غیاب بازسازی مشروعیت و اصلاح بنیادین، در آستانه زوال تدریجی قرار گرفته است، زوالی که نه بصورت ناگهانی، بلکه از درون و بصورت ساختاری رخ خواهد داد.

 

نتیجه‌گیری : گره‌گاه دگرگونی یا مسیر فروپاشی

جمهوری اسلامی در نقطه‌ای حساس از تاریخ خود قرار گرفته  است، نقطه‌ای که می‌توان آن را «گره‌گاه انهدام یا دگریدسی بزرگ» نامید. بحران‌های درونی، همراه با فشارهای شدید بین‌المللی، چشم‌انداز بقای رژیم را بیش از پیش تیره  و تارکرده‌اند. اگرچه این نظام تاکنون توانسته با بهره‌گیری از ابزارهای کنترل و سرکوب، مهارِ بقای خود را تضمین کند، اما ادامه این وضعیت، بدون اصلاحات ساختاری در سیاست داخلی و تغییر در روابط خارجی، اجتناب‌ناپذیر  وبه فرسایش نهایی ساختار قدرت منتهی خواهد شد.

در چشم‌اندازی واقع‌بینانه، به نظر می رسد جمهوری اسلامی تنها در صورتی می‌تواند از این بحران تاریخی عبور کند که دست به  یک «جراحی بزرگ» زده وگر نه مردم به مسئولیت تاریخی و میهنی خود برای استقلال و آزادی وطنشان وارد عمل خواهند شد و ریشۀ نظام ولایت مطلقه فقیه  و  بساط رژیم جهل و جنایت  را  برای همیشه بر خواهند کند. صبح پیروزی نزدیک است.