فضای سیاسی ایران در ماههای اخیر تحت تأثیر و همزمان با مجموعهای از بحرانهای داخلی و فشارهای خارجی بویژه «چکاندن ماشه» شرایط را برای رژیم بسیار پیچیده کرده است. تشدید مشکلات اقتصادی ناشی از تحریمها، گسترش اعتراضات اجتماعی و ضعف مشروعیت حاکمیت، به همراه تنشهای منطقهای و بینالمللی، زمینهای فراهم کرده که آینده سیاسی کشور را در هالهای از ابهام و بیثباتی و نا رضایتی قرار داده است. تورم بالا، کاهش قدرت خرید طبقات متوسط و فرودست، افزایش گرانی و بیکاری، از عوامل اصلی این نارضایتیهای اجتماعی است، که در چند ماه گذشته، حرکتهای اعتراضی پراکنده، اما پیوسته را در شهرهای مختلف کشور دامن زده است.
در تنشهای امنیتی و ژئوپلیتیک در صحنه منطقهای، ایران همچنان با فشارهای ناشی از حضور و نفوذ در کشورهای همسایه (بویژه در عراق، سوریه و لبنان) مواجه است. حملات اسرائیل به مواضع نیروهای وابسته به رژیم در منطقه و فشار آمریکا برای مهار فعالیتهای منطقهای، در هفتههای آینده میتواند شدت گیرد. این تنشها احتمال کشیده شدن کشور به رویارویی مجدد با امریکا و اسرائیل، برخورهای بسیار پرهزینه تری را خبر می دهد.
در ادامه تحریمهای ایالات متحده و اتحادیه اروپا و بعد از اسنپ بک تقریباً تحریم و روبرویی با همه کشورهای جهان، همچنان اصلیترین عامل فشار خارجی بر ایران به شمار میآید. مذاکرات در کمای مرگ به مرگ مذاکرات بدل شد و نشانهای از بازگشت به گفتوگو و آرامش را در کوتاه و بلند مدت نا کام و عقیم نمود، هر چند باز هم رژیم در پنهان کاری و ابهام آفرینی سابق خودرا ادامه دهد، این بنبست بویژه در آستانه انتخابات آمریکا، دست ایران را برای مانور دیپلماتیک کوتاه کرده است، در نتیجه، چشمانداز اقتصادی دراز مدت همچنان منتفی و فشارهای اجتماعی داخلی را تشدید خواهد کرد.
اتفاقات پیشبینی نشده و ناگهانی می تواند ریسکهای بزرگی را تحمیل کند. مرگ یا سر به نیست شدن خامنه ای با ترسی که او از جانش دارد، بهمراه بحران عمیقی که دولتش به لحاظ بی کفایتی دارد، میتواند منجر به تغییراتی بنیادین در نحوه تصمیمگیری حاکمیت گردد. وقوع حادثه امنیتی بزرگ مانند ترور، انفجار، حمله خارجی یا داخلی میتواند موجب واکنش تند دستگاه سرکوب و افزایش تنشها شود، در نتیجه با توجه به سناریوهای محتمل در ماه های آینده با توجه به شرایط موجود، میتوان سه سناریوی عمده تصور و ترسیم کرد:
سناریوی تشدید بحران داخلی: اعتراضات اجتماعی گستردهتر شود، شکاف درون حاکمیت عمیقتر گردد و رژیم به سرکوب شدیدتر روی آورد. این سناریو محتملترین گزینه در صورت عدم اصلاح فوری وضعیت اقتصادی است.
سناریوی تلاش برای حفظ وضع موجود: رژیم با اتخاذ سیاستهای کوتاهمدت مانند تزریق کلان یارانه ها، باز هم هرچه بیشتر با چاپ اسکناس بدون پشتوانه همراه با تبلیغات رسانهای، شاید موفق شود از گسترش بحران جلوگیری کند، اما مشکلات ساختاری همچنان با سرعتی بیشتر گسترش خواهد رفت.
سناریوی گشایش و آزادی های محدود : که حکومت برای کاستن از فشارها، امتیازاتی را در حوزه دیپلماتیک، مانند آزادی زندانیان دوتابعیتی یا توافق محدود با غرب و یا حتی کوتاه آمدن از سرکوب مردم در داخل کشور برای کاهش فشار های اقتصادی و سیاسی. سناریویی که امکان تحقق آن اندک است، زیرا هزینه گزافی برای رژیم بهمراه خواهد داشت.
نتیجهگیری
چشمانداز سیاسی ایران در ماههای آینده بیش از هر چیز متأثر از بحران اقتصادی و نارضایتی اجتماعی خواهد بود. در حالیکه رژیم میکوشد در بالا از بلاهت خامنه ای بهره ببرد، و از تفکر به اصطلاح «آخرالزمانی» او که در توهم مطلق بسر می برد و گویی خدا با او حرف می زند و انگار خدا حرف در دهانش می گذارد، چنین موجودی با این وهم خطرناک اینگونه فردا را نگاه می کند و میگوید : «ما نیازی به استراتژی علمی در سیاست خارجی نداریم زیرا خداوند حافظ نظام ماست» نمی توان با ابزارهای امنیتی و تبلیغاتی وضع موجود را حفظ کرد، فشارهای خارجی و انسداد سیاسی داخلی احتمال تشدید بحران را افزایش میدهد. بنابراین، آینده بیش از آنکه حاکی از تغییرات بنیادین باشد، نشانگر بیثباتی، فرسایش مشروعیت و احتمال بروز موجهای اعتراضی جدید است. رژیم با استفاده از ناتوان بودن خامنه ای و ترسی که از جانش دارد و بحران عمیق داخلی به لحاظ بی کفایتی دولت در حل مشکلات دهه 70 و 80 و 90 و 1401 و سرکوبها، اعتراضات را تداعی میکند. مشکل فقط توافق سیاست جهانی که نخ نما شده نیست بلکه امروز این اسراییل است که حتی، بدون همراهی کردن آمریکا و هر کشور دیگر اگر اراده کند می تواند هر نقطه ای را بمباران و منهدم کند، زیرا آسمان ایران هنوز در اختیار اسراییل است.
مردم نمی دانند با این اقتصاد ورشکسته چه کنند؟ مردم کوچکترین امیدی به اصلاح ندارند و بی صبرانه فقط منتظر یک تحول بنیادین هستند. اتفاقی مانند «جنگ» که مردم داخل را به وجد در آورد، زیرا از ستم این رژیم هیچ گریزی متصور نیست. تمام عناصر بالا در سطح فرماندهان سپاه و ارتش دچار مغزشویی 47 ساله هستند و خامنه ای را به عنوان نماینده خدا پذیرفته اند و طرحی هم برای کودتا ندارند. ممکن است اختلافات سلیقه وجود داشته باشد اما عوامل خامنه ای قبل از عمیق شدن مساله به وی منتقل می کنند و خامنه ای مهره چینی جدید خواهد کرد همانگونه که ناگهان حسین طائب را حذف کرد و حتی بصورت صوری از وی تشکر هم نکرد.
در گفتگو با مردم عادی که اخبار را دنبال می کنند، چنین استدلال می کنند که مردم جدا از اینکه طرفدار کدام جناح یا آلترناتیو باشند ناامید نیستند و منتظرند حملات کوبنده برای کشتن خامنه ای و مهره های مهم سرکوب شروع شود که در این صورت سپاه پاسداران نتواند خودش را جمع کند و کار حکومت تمام خواهد شد.