
دونالد ترامپ در تلاش است تا با بستن راههای نفوذ و سوءاستفاده قدرتهایی مانند چین، روسیه و حتی هند از ایران، این کشور را به متحد سیاسی و اقتصادی آمریکا تبدیل کند و از منافع حاصل از این اتحاد بهرهبرداری کند. با این حال، وجود جمهوری اسلامی تحقق چنین هدفی را عملاً ناممکن ساخته است؛ چرا که ساختار فرسوده، فاقد زیرساختهای اولیه برای جذب سرمایهگذاری، فساد گسترده، نبود بوروکراسی سالم، فقدان شایستهسالاری و مهمتر از همه، جوّ عمیق آمریکاستیزی در بدنه انقلابی حاکمیت، هرگونه تعامل اقتصادی واقعی را صرفاً در حد تبلیغات و شعار باقی میگذارد. از سوی دیگر، سیاست کلان آمریکا در منطقه، بویژه در نگاه ترام، ساختن خاورمیانهای یکپارچه، تحت نفوذ و عاری از تنش است که لازمه آن، حذف یا تضعیف هر حکومتی است که نتواند رابطهای پایدار و واقعی با اسرائیل برقرار کند. مسئلهای که کشورهای عربی مدتهاست با پذیرش آن، پیمان ابراهیم را بهعنوان مبنایی برای نظم جدید منطقهای پذیرفتهاند. ترامپ همچنین قصد دارد بار حمایتی سنگین از اسرائیل را از دوش آمریکا بردارد، همانگونه که در برابر اروپا و ناتو نیز چنین رویکردی را در پیش گرفته است، و به همین دلیل، وجود جمهوری اسلامی را که همچون استخوانی در زخم منطقه و مزاحمتی دائمی برای اسرائیل باقی میماند، تحمل نخواهد کرد. در بُعد داخلی، او بهدنبال ثبت چهرهای متمایز و درخشان در تاریخ آمریکاست، از این رو حاضر نیست راهی را برود که رؤسای جمهور پیش از او، بهویژه اوباما، رفتهاند؛ توافقی ساده و قابل تکرار با جمهوری اسلامی، آن هم با وجود دشواریهای اجرایی و نظارتیاش، به هیچوجه درخور جاهطلبیهای سیاسی و رسانهای ترامپ نیست. افزون بر آن، ترامپ بهخوبی آگاه است که توافق با جمهوری اسلامی نهتنها منجر به آسودگی از مسئله ایران نمیشود، بلکه او را طی چهار سال ریاستجمهوریاش درگیر نظارت، اعمال فشار، واکنش به تحریکات ساختگی، و هزینههای سیاسی میسازد؛ در حالی که او ترجیح میدهد تمرکز اصلیاش را متوجه چالشهای بزرگتری چون مهار چین و هند کند. در همین راستا، یکی دیگر از اهداف کلیدی ترامپ، خارج کردن کارت ایران از دست روسیه است؛ امری که حتی با تحقق توافق نیز بهسادگی محقق نمیشود، چرا که جمهوری اسلامی روابط راهبردی و بلندمدتی با مسکو و پکن برقرار کرده است. بهعلاوه، توافق با ایران پایان حضور نظامی آمریکا در کشورهای همسایه آن نخواهد بود؛ پایگاههای نظامی که حفظ آنها هزینههای کلانی بر بودجه آمریکا تحمیل میکند و ترامپ بهدنبال کاهش همین هزینههاست. در نهایت، ترامپ سعودیها را متحد راهبردی جدید خود در منطقه میداند و نمیخواهد جمهوری اسلامی همچنان در نقش تهدیدی بالقوه برای آنها باقی بماند؛ موضوعی که به نظر میرسد حتی پیشاپیش به اطلاع کشورهای عربی رسانده شده و آرامش خاطر آنان را فراهم آورده است
جمهوری اسلامی ایران طی بیش از چهار دهه حیات خود، به شکلی پیچیده و هدفمند، نظامی از فریبکاری، پنهانکاری و بازیهای چندلایهی سیاسی را برساخته که ریشه در سنت هزار سالهی فقهی دارد؛ فقهی که نه تنها آمیخته به خرافات، بلکه بر پایهی مصلحتاندیشی ابزاری، و وارونهسازی حقیقت بنا شده است. این رژیم، با بهرهگیری از آموزههای تاریخی حوزههای شیعی و نیز تجارب مدرن دستگاههای اطلاعاتی چین، روسیه و دیگر نظامهای اقتدارگرا، نوعی هنرِ بقا و فریب را توسعه داده که شناخت آن، حتی برای دولتهای غربی که با سابقهترین نهادهای اطلاعاتی را دارند نیز دشوار بوده است. با وجود تمام شواهد و تجارب تلخ، همچنان میبینیم که غرب یا ناتوان از درک این پیچیدگی ساختاری و ماهیت ایدئولوژیک رژیم ولایت فقیه است، یا آگاهانه چشمان خود را بر آن میبندد و به امید توافقهای کوتاهمدت و منافع مقطعی، به سیاست مماشات ادامه میدهد. نتیجه این مماشات، چیزی جز تقویت اقتدار رژیمی نیست که هر امتیازی را به فرصتی برای بازسازی سلطه داخلی و صدور بحران به خارج بدل میکند، در حالی که لبخند دیپلماتیکش، جز نقابی بر چهرهای امنیتی و ایدئولوژیک نیست